جان دادن در آغوش امام حسین (ع)
پست نگهبانیش افتاده بود نیمه شب. سر پست نشسته بود رو به قبله و اطرافش را می پایید.داشت با
خودش زمزمه می کرد.نفر بعدی که رفت پست رو تحویل بگیره ، دید مهدی با صورت افتاده روی
زمین.خیال کرد رفته سجده.هر چی صداش زد صدایی نشنید. اومد بلندش کنه دید تیر خورده توی
پیشونی اش و
شهید شده.
فکر شهادتش اذیتمون می کرد.هم تنها شهید شده بودو هم ما نفهمیده بودیم.خیلی خودمون رو
خوردیم.تا این که یک شب اومده بود به خواب یکی از بچه ها و گفته بود:نگران نباشین!همین که تیر
خورد به پیشونی ام به زمین نرسیده افتادم توی آغوش امام حسین علیه السلام!
(( شهید مهدی شاهدی))
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 14:47 توسط سربازان گمنام
|