به جمع خادمین معنوی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بپیوندید!
به ادامه ی مطلب مرجعه کنید!
برای اطلاع بیشتر به سایت سمت خدا (پیوند روزانه همین وبلاگ) مراجعه کنید!
به ادامه ی مطلب مرجعه کنید!
برای اطلاع بیشتر به سایت سمت خدا (پیوند روزانه همین وبلاگ) مراجعه کنید!
آقا جان منتظر منتقم کربلا هستیم.....
بر چهره ی پر نور مهدی صلوات بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست بهر فرج و ظور مهدی صلوات
برای مشاهده ی پیامک های مهدویت بر روی ادامه ی مطلب کلیک کنید...
برای پیش نمایش عکس ها و دانلود جداگانه به ادامه مطلب بروید
لیلی به درک فقط حسین (علیه السلام) را عشق است!
کربلا و عاشورا شرابی دارد که همه ی گناهان را از بین می برد.
هنگام عزاداری انسان در دلش را باز می کند و امام حسین ((علیه السلام)) داخل می شوند.
زیاد سجده کردن بر تربت امام حسین((علیه السلام)) اخلاق را عوض می کند.
غم بدون امکان گریه خیلی سخت است.اسمش حزن است و خزانه ی حزن و غم عاشورا دل حضرت زینب است.
بودند و نزد یک معلم می رفتند تا آن که او بزرگ شد و به شغل شاعری مشغول شد و پس از آن که از دنیا
رفت در همان مقبره ای که شب ها در آن بیتوته می کرد دفن شد.چند روز پس از فوتش او را در خواب می بیند
که در ظاهری نیکو است و جایگاهش خوب است.پس نزد او رفته می گوید: من از کارهای تو در این دنیا خبر
داشتم و احتمال نمی دادم که این مقام تو باشد.زیرا مقتضای شغل تو جز عذاب نبود.بگو با کدام عمل به این درجه
و مقام رسیدی؟گفت:همین طور است من از روزی که از دنیا رفتم به بدترین نوع عذاب گرفتار بودم تا این که
دیروز همسر استاد اشرف حداد را در این مکان دفن کردند. امام حسین(علیه السلام)در شب وفات او سه مرتبه
او را زیارت کرد و در مرتبه سوم فرمود که عذاب را از این قبرستان بردارند.آنگاه حال ما نیکو شد و در
وسعت و نعمت الهی افتادیم.
از خواب بیدار شدم و به جست و جوی حداد پرداختم او را در بازار آهنگران یافتم و از او پرسیدم:تو همسر
داشتی؟گفت:بله!دیروز وفات کرد و او را در فلان مکان دفن کردم.گفتم:او به کربلا رفته بود؟ گفت:نه! گفتم:
مصایب آن حضرت را ذکر می کرد؟گفت:نه! گفتم:مجلس تعزیه داری داشت؟ گفت:نه! آنگاه پرسید:دنبال چه
هستی؟ خوابم را برایش بازگو کردم.آنگاه گفت:آن زن بسیار زیارت عاشورا می خواند.
برگرفته از کتاب طوبای کربلا
شیخ عبدالهادی حائری مازندرانی از پدر خود حاج ملاابوالحسن نقل می کند: من حاج میرزا علی نقی طباطباییی
را بعد از رحلتش در خواب دیدم و به او گفتم : آرزویی هم در آن جا داری؟ گفت:هیچ آرزویی ندارم جز این که
چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورای امام حسین (ع) را نخواندم. رسم سید این بود که دهه محرم زیارت
عاشورا را می خواند نه در تمام سال. از این رو افسوس می خورد که چرا تمام سال نمی خواندم.
بر گرفته از کتاب طوبای کربلا
آقای صدرایی اشکوری (از واعظان رشت) به علت عارضه ی قلبی در بیمارستان آبان تهران بستری می
شوند. خطیب مشهور مرحوم محمد تقی فلسفی از وی عیادت می کند و می پرسد: حالتان چه طور
است؟
او جواب می دهد:عطیه ی آقا سیدالشهدا(ع) ما را اداره می کند.آقای فلسفی می گوید:ما همه از
عنایات آقا امام حسین(ع) برخوداریم.ایشان در پاسخ می گوید:اما ما یک حساب دیگری داریم.استاد
فلسفی کنجکاو می شود و از او می خواهد تا این راز را فاش کند. حاج آقا صدرایی می گوید:یک باغ
چای دارم که هدیه ی سایار شهیدان حضرت اباعبدالله(ع) است.مرحوم فلسفی می پرسد: از کجا
می گویید عطای سیدالشهدا (ع) است؟ او می گوید: این باغ را برای معامله قولنامه کرده بودم.دو روز
پس از آن به دیدن آیت الله کوهستانی رفتم.وقتی ایشان مرا دید فرمود : چرا عطیه ی ملوکانه را می
فروشی؟!عرض کردمبا شاه کاری ندارم. فرمود:منظورم این نیست.آقا سید شهیدان را می گویم.این ها
این الفاظ را دزدیده اند.یادت هست جوان بودی رفتی حرم امام حسین (ع) بالا سر آقا و سرت را به
شبکه ی ضریح نزدیک کردی و گفتی : آقا من از شما می خواهم که در دوران پیری و از کارافتادگی سر
سفره ی شما بنشینم. این باغ اجابت آن دعاست.چرات قصد داری آن را بفروشی؟ دست آقا را بوسیدم و
از پله ها پایین آمدم و به سرعت بازگشتم و قولنامه را پاره کردم و تا کنون زندگی من از این باغ اداره می
شود.
برگرفته از کتاب طوبای کربلا
است وبا اشکهایش گونه های تو را طراوت میبخشد.
یک لحظه آرزو میکنی که کاش زمان متوقف بشود واین حضور به اندازه ی عمر همه ی کائنات دوام بیاورد.
حاضر نیستی هیچ بهشتی را با زانوی حسین عوض کنی وحتی هیچ کوثری را جای سر چشمه ی
جشم حسین بگیری حسین هم این را خوب میداند وچه بسا از تو به این آغوش مشتاق تر است یا
محتاج تر...
حتی فرشتگان از بیم آتش گرفتن بالهای خویش در هرم این وداع به شما نزدیک نمی شوند.هیچ کس
نمیتواند بفهمد دست حسین با قلب تو چه میکند؟هیچ کس نمیتواند بفهمد که نگاه حسین در جان تو
چه می ریزد؟فقط آنچه دیگران ممکن است ببینند یا بفهمند اینست که زینبی دیگر از خیمه بیرون آمده
زینبی که دیگر زینب نیست و تماما حسین شده ...و مگر بیش از این غیر از این بوده؟؟؟؟؟