هفته دفاع مقدس

قرن هاست زمین انتظار مردانی اینچنین را می کشد تا بیایند و کربلای ایران را عاشقاته بسازند و     

زمینه ساز ظهور باشند .آن مردان آمدند و رفتند فقط من و تو ماندیم و از جریان چیزی نمی فهمیم!

حال پس از سال ها که از آن روزها گذشته است..؟!

سردار پا برهنه!

بعد از پایان عملیات والفجر۸ ، نتوانستند او را شناسائی کنند.تلفنی با مادرش تماس گرفته بودند تا یک

نشانه ای برای شناسائی علی اکبر بگیرند.گفته بود:

-روی کمرش یه خال هست، همون نشونیش باشه.

بجه ها پشت تلفن گریه شون گرفته بود که جنازه از  کمر به بالا ندارد!

به کف پاهای جنازه که نگاه کردم او را شناختم.خود حاج علی اکبر بود!

توی والفجر ۸ از اول پاهاش رو برهنه کرده بود.نخلستان های اروند پر از خارو سنگ بود، همون موقع

بهش گفتم بودم:

-چرا پاهات رو برهنه کردی؟

-((کربلا منطقه ای است که حتمأ باید با پاهای برهنه بری زیارت امام حسین (علیه السلام) ،

پا باید برهنه باشه...))

آن موقع حرف هایش را درست نفهمیده بودم.اما بعد از شهادتش یک لقب براش انتخاب کرده بودند:

                                            ((سردار پابرهنه جنگ))

                                                                   سردار شهید علی اکبر رحمانیان

 

برگرفته از:گذری بر خاطرات سردارن شهید استان فارس،کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز

سجده برتربت

امام صادق علیه السلام:هرکس با تسبیح از تربت امام حسین علیه السلام یک بار استغفار بگوید خداوند برای او هفتاد بار محاسبه میکند و سجده بر آن حجاب های هفت گانه را از بین میبرد.       وسایل الشیعه

آخرین دیدار

یک خمپاره کنار دستمان خورد.پرت شدیم روی زمین.موتور یک طرف افتاده بود و سید هم یک طرف!

به سید که نگاه کردم صورتش رو به آسمان بود. چشم راستش بیرون آمده بود و خون تمام صورتش را

پوشانده بود.دست چپش هم قطع شده بود و فقط با یک مقدار پوست به بدن متصل مانده بود. ترکشی

به سینه اش خورده و غرق خون شده بوداما صورتش زیر نور مهتاب دلنشین تر شده بود.

 

رفتم زیر بغلش را گرفتم :

 

-سید جان چیزی نیست!می برمت بهداری.

 

خندید و با صدای آرام همیشگی جواب داد:

 

((من رو به حالت سجده برگردون.طرف قبله متمایل به راست!))

 

با چشم چپش دنبال کسی می گشت.یک دفعه به نقطه ای خیره شد و گفت:

 

((سبحان الله ...سبحان الله..الحمدلله رب العالمین))

 

دیدم خودش را جمع کرد بدن خونیش می لرزید و می گفت:

 

((اسلام علیک یا سیدی و مولای یا جدا یا اباعبدالله...))

 

سه بار سلام داد و بعد خیلی آرام به سمت چپ افتاد...

                                                                        سردار شهیدسید محمد شعاعی

 

برگرفته از:گذری بر خاطرات سردارن شهید استان فارس،کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز

 

سردار بی سر

سردار شهید حاج شیر علی سلطانی :

من شرم می کنم روز قیامت در پیشگاه اربابم امام حسین (علیه السلام) سر در بدن داشته باشم...

 

وسط حیات نشسته مسجد مقداری خاک ریخته شده بود و در کتابخانه باز بود.نگاهی به داخل کتابخانه

انداختم.

 

حاج شیر علی گودالی حفر کرده بود و اصلأ متوجه من نبود.

 

-سلام حاجی خسته نباشی.

 

-سلام علیکم و رحمة الله

 

گودال درست شبیه به یک قبر بود.حتی لبه و لحد هم داشت. حاجی سر زانوهایش را تکاند و بیرون آمد.

 

بهت زده گفتم:

 

-پناه بر خدا.این مال کیه؟!

 

لبخندی زد و گفت:

 

-پناه بر خدا نداره مؤمن!قبر حقیر فقیر شیر علی سلطانی

 

خیلی سعی کردم تعجبم را از او پنهان کنم . با ترس و دلهره توی قبر نگاه کردم. خیلی کوچکتر از قد

 

رشید او به نظر می رسید!

 

وقتی حاجی شهید شد پیکر بی سرش را همان جا دفن کردند و شگفتا که آن قبر اصلأ کوچک نبود...

 

برگرفته از:گذری بر خاطرات سردارن شهید استان فارس،کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز

 

 

 

حتما بخونید!

داستان زیر برگرفته از طوبای کربلاست. (البته خلاصه شده)

 

حجة الاسلام آقای موسوی درباره ی اثر نکردن آتش بر گوشتی که وارد حرم امام حسین(علیه السلام)

شده می فرماید:

 

داستان هایی در مورد اثر نکردن آتش بر گوشتی که وارد حرم واردحرم امام حسین (علیه السلام) شده

شنیده بودیم وتصمیم گرفتیم که این مطلب را امتحان کنیم تا مطلب برایمان روشن شود.

 

 در همان وقتی که کاروانمان گوسفندی را ذبح کرده بودند و قصد داشتند آن را بین فقرا توزیع کنند در بین

کاروانیان اعلام کردم:

 

من مقداری از این گوشت را که تازه است برمی دارم و با خود به حرم امام حسین (علیه السلام) می

برم و برمی گردانم تا همه این معجزه و کرامت حضرت را مشاهده کنید.

 

با قاطعیت اعلام کردم :اگر خدای نخواسته این اتفاق نیفتاد یعنی گوشت پخته شد من از طلبگی و حتی

سیمای متدینان خارج می شوم.

 

سپس با عده ای از آقایان به حرم مطهر مشرف شدیم.گوشت را هم داخل پلاستیکی در جیبم قرار دادم.

در حرم خطاب به امام حسین (علیه السلام) عرض کردم:آقا جان ما شما را برای پختن و نپختن گوشت

نمی خواهیم که در مناجات شعبانیه نیز تعلیم فرمودید:((و إن أدخلتنی أعلمت أهلها أنی احبک))

((یعنی اگر در آتش واردم کنی به همه اعلام می کنم که تو را دوست دارم))

 

الان قضیه مانند مباهله است و عده ای به این امر اعتقاد ندارند.

بعد از انجام زیارت به طرف هتل رفتیم و به اتفاق چند نفر به آشپزخانه رفتیم و گوشت را در دیگ

گذاشتیم و زیرش را روشن کردیم.

 

به محض روشن شدن آتش مانند این که در دل من هم آتشی روشن شده باشد.نگرانی عجیبی

داشتم.به هر طریقی که بود به اتاقم رفتم و بعد از ساعتی به همراه دوستان به ظرف سر زدیم و چون آب

تبخیر شده بود دوباره ظرف را پر از آب کردیم و بعد از امتحان معلوم شد که در این یک ساعت اصلأ پخته

نشده است.این کار را چند مرتبه تکرار کردیم تا کاملأ مطمئن شویم.اما آتش بر آن اثر نکرده بود.آن تکه

گوشت دوازده ساعت داخل دیگ بود اما تازگی آن تغییر نکرده بود.

 

شور و توسل عجیبی به ساحت مقدس سالار شهیدان داشتیم.گوشت را که معجزه ای بود با خود به

ایران آوردم.روز اول هر کسی که می شنید گوشت را به او نشان می دادم تا این که با یکی از اولیای خدا

تماس گرفتم و قضیه را به ایشان گفتم.ایشان دستور دادند که گوشت را در صحن یکی از امام زادگان

اطراف شهر دفن کنم.آن کار را انجام دادم ولی تا مدت ها مردم برای دیدن آن تکه گوشت به دیدارم می

آمدند و از جریانی که اتفاق افتاده بود جویا می شدند.

 

الحمدلله این کار به یقین همه ی مردم افزود و همه دیدند-همان طور که در روایات داریم-زائر امام حسین

(علیه السلام) بدنش بر آتش جهنم حرام است.

یاد امام حسین (علیه السلام)

 

شیخ جعفر مجتهدی:

کسانی که نام این بزرگوار را می شنوند و تغییر حالی در خود نمی بینند جداً نگران ایمان خود باشند...

نام آقا امام حسین (علیه السلام) محک ایمان است.

 

آیت الله علامه امینی (ره):

به هنگام شنیدن مدایح و مراثی آل محمد علیهم السلام چنان بی قرار می شد که بر اثر شادی یا اندوه

زمان و مکان را از یاد می برد و روحش چنان به پرواز درمی آمد که گویی هم اکنون در همان صحنه ای

است که اشعار و مدایح و مراثی از آن سخن می گوید. 

 

آیت الله بهجت:

گریه بر سیدالشهدا (علیه السلام) از نماز شب بالاتر است.

 

 

رهنمود های آقای مجتهدی در کتاب طوبای کربلا:

  • محبت امام حسین (علیه السلام) محک ایمان است.

 

  • کسانی که با اهل بیت میانه ای ندارند دارای قلب های مهر شده اند.

 

  • عاشورا زیباترین تابلوی عالم خلقت است.

 

  • کربلا دانشگاه عشق است و اهل محبت و معرفت دانشجویان آن.

 

  • عزاداری سیدالشهدا (علیه السلام) و بزرگداشت شهدای کربلا از بزرگترین شعائر اسلامی است و

تنها همین جا است که حتی تظاهر به آن پسندیده است.

 

  • اهمیت اشکی که بر سید الشهدا (علیه السلام) ریخته می شود در سفر برزخی و اخروی معلوم می شود.

 

  • هنگامی که به یاد امام حسین (علیه السلام ) می افتید تردیدی نداشته باشید که آن حضرت هم

به یاد شماست.

 

  • ما بدون گریه بر سید الشهدا نمی توانیم زنده بمانیم.خدا می داند.

 

  • چشمی که لذت گریه شوق را نچشیده ما را به کربلا نمی رساند.

طریقه انبیاء

حضرت آیت الله بهجت می فرمایند: کسانی که می گویند این مداحی چیست؟ مصیبت خوانی

چیست؟اشک ریختن چیست؟ اینقدر نادان هستند که نمی فهمند این اشک طریقه ی تمام انبیاء

(علیهم السلام) بوده برای شوق لقاء الله، برای تحصیل رضوان الله و مسئله دوستان خدا هم از همین

باب است. محبت اینها اگر در فرح این ها و مصیبت و حزنشان اشک آورد، این هم همین طور است(مثل

گریه برای شوق و خوف از خداست).

طوبای کربلا

آقا!به تو پناه آورده ام

از پدر شیخ بهایی نقل می کنند که فرمود:شبی به حرم سیدالشهدا (علیه السلام) مشرف شدم. وقت

سحر شد.دیدم دو نفر به صورت های مهیب و عجیبی آمدند، در حالی که زنجیری از آتش به دست آن ها

بود، سپس سر قبری رفتند که صاحبش را در همان روز دفن کرده بودند،نعشی را از آن قبر بیرون آوردند و

آن زنجیر آتشین را به گردنش انداختند و گفتند: ای بدبخت! تو لیاقت این زمین را نداری.خواستند او را

بیرون ببرند که رو کرد به قبر سیدالشهدا (علیه السلام) و عرض کرد: ((آقا من مهمان تو هستم ،به تو پناه

آورده ام. ناگهان دیدم در ضریح باز شد و آقا سیدالشهدا (علیه السلام) بیرون آمدند و به آن دو فرمودند: او

را رها کنید.زیرا به من پناه آورده است.)) پس غل زنجیر آتشین را از گردنش برداشتند و رفتند.

برگرفته از طوبای کربلا،فرمایشات عارف اسماعیل دولابی

 

دیدار با یوسف زهرا (س)

یکی از اولیای خدا:اگر کسی هر صبح و شام بر مصائب امام حسین (ع) گریه کند و

این کار را لااقل تا یک سال ادامه دهد حتمأ به محضر امام زمان (عج) مشرف خواهد

شد.

زیارت امام حسین (ع) بعد از شهادت

هوای امام رضا ((علیه السلام)) کرده بودم. اصرار روی اصرار که سید بیا با هم بریم مشهد پابوس امام

رضا ((علیه السلام)). نگاهی بهم کرد و گفت: خیلی دوست دارم بیام ولی همون سفر قبلی هم که

قسمت شد خدا رو شکر. این بار قصد کردم برم کربلا، زیارت امام حسین ((علیه السلام)).

وقتی شهید شد هنوز یاد حرفش بودم. غصه می خوردم که نتونست بره کربلا، اما وقتی وصیت نامه رو

دیدم دلم آروم گرفت.توی وصیت نامه اش نوشته بود:

 موفق نشدم قبر شش گوشه آقا را زیارت کنم اما توفیق نصیبم شد که خود آقا ابا عبدلله             

((علیه السلام)) را زیارت کنم.

                                                                     ((شهید سید زین العابدین نبوی))  

همه چیز دست امام حسین ((علیه السلام))

با هم قرار گذاشته بودیم هر کسی شهید شده از اون طرف خبر بیاره.شهیدکه شد خوابش رو دیدم.

داشت می رفت. با قسم حضرت زهرا ((سلام الله علیها)) نگهش داشتم. با گریه گفتم:مگر قرار نبود هر

کسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره؟

بلأخره حرف زد و گفت:مهدی این جا قیامتیه!خیلی خبر هاس.جمعمون جمعه.ولی ظرفیت شما پایینه.هر

چی بگم متوجه نمی شید.

گفتم اندازه ی ظرفیت کوچک من بگو!فکر کرد و گفت:همین دیگه.امام حسین ((علیه السلام))وسط

می نشینه.ما هم حلقه می زنیم دورش ، برای آقا  خاطره می گوییم.

بهش گفتم:چی کار کنم تا آقا من رو هم ببره؟

نگاهم کرد و گفت :مهدی!همه چیز دست امام حسین ((علیه السلام)) است.همه پرونده ها میاد زیر

دست آقا نگاه می کنه، هر کسی رو بخواد یک امضای سبز می زنه و می برندش.بروید دامن حضرت رو

بگیرید.

                                                ((شهید جعفرلاله))

راز سالم ماندن جنازه پس از شانزده سال

بعد از شانزده سال جنازه اش رو آوردند.خودم توی گلزار شهدای قم دفنش کردم.عملیات کربلا ۴ با بدن

مجروح اسیر شد.بردنش بیمارستان بغداد.همون جا شهید شده بود،  با لب تشنه.

بعد از این همه سال هنوز سالم مونده بود.سر، صورت و محاسن از همه جا تازه تر.

یاد شب های جمعه او گردان تخریب افتادم. بلند می شد،

لامپ سنگر رو شل می کرد. همه جا که تاریک می شد،  شروع می کرد به خوندن ((حسینم واحسینا))

می شد بانی  روضه امام حسین ((علیه السلام)). آخر مجلس هم که همه اشکاشون رو با چفیه پاک

می کردند،

محمد رضا اشک هاش رو می مالید به صورتش.

دلیل تازگی صورت و محاسن اش بعد از شانزده سال همین بود...

اثر اشک امام حسین ((علیه السلام))

                                                         ((شهید محمد رضا شغیعی))

جان دادن در آغوش امام حسین (ع)

پست نگهبانیش افتاده بود نیمه شب. سر پست نشسته بود رو به قبله و اطرافش را می پایید.داشت با

خودش زمزمه می کرد.نفر بعدی که رفت پست رو تحویل بگیره ، دید مهدی با صورت افتاده روی

زمین.خیال کرد رفته سجده.هر چی صداش زد صدایی نشنید. اومد بلندش کنه دید تیر خورده توی

پیشونی اش و

شهید شده.

 

فکر شهادتش اذیتمون می کرد.هم تنها شهید شده بودو هم ما نفهمیده بودیم.خیلی خودمون رو

خوردیم.تا این که یک شب اومده بود به خواب یکی از بچه ها و گفته بود:نگران نباشین!همین که تیر

خورد به پیشونی ام به زمین نرسیده  افتادم توی آغوش امام حسین علیه السلام!

                                            

                                         (( شهید مهدی شاهدی))

                                         


نامه ی شهیده راضیه کشاورز به آقا امام زمان(عج)

نشانی گیرنده: نمی دانم کجایی یا مهدی؟! شاید در دلم باشی و یا شاید من از تو دورم. کوچه انتظار، پلاک یا مهدی،



به نام خداوند بخشنده و مهربان



سلام من به یوسف گمگشته دل زهرا و گل خوشبوی گلستان انتظار



ای دریای بیکران، آفتاب روشنی بخش زندگی من که از تلألو چشمانت که همانند خورشید صبحدم از

درون پنجره

های دلم عبور می کند و دل تاریک و سیاه مرا نورانی می کند.


تو کلید در تنهایی من! من تو را محتاجم.


بیا ای انتظار شب های بی پایان، بیا ای الهه ناز من، که من از نبودن تو هیچ و پوچم. بیا و مرا صدا کن.

دستهایم را

بگیر و بلند کن مرا. مرا با خود به دشت پر گل اقاقیا ببر. بیا و قدم های مبارکت را به روی چشمانم بگذار.

صدایم

 کن و زمزمه دل نواز صدایت را در گوش هایم گذرا کن، من فدای صدایت باشم. چشمان انتظار کشیده

من هر

جمعه به یادت اشک می ریزند و پاهایم سست می شوند تا به مهدیه نزدیک خانه مان می روم و اشک

هایم هر

جمعه صفحات دعای ندبه را خیس می کند. من آنها را جلو پنجره اتاقم می گذارم تا بخار شود و به دیدار

خدا برود.

 به امید روزی که شمشیرم با شما بالا رود و بر سر دشمنانتان فرود آید.

یا مهدی ادرکنی عجل علی ظهورک

دوستدار عاشقانه شما راضیه



شهدای رهپویان وصال شیراز

شهدای رهپویان وصال شیراز در مراسم عزاداری سرور شهیدان امام حسین ((علیه السلام)) در اثر

بمب گذاری منافقان به لقاء الهی نایل شدند.

 

برای مطالعه ی زندگی نامه ی عزیزانی که در زمان ما بودند و در کنار ما زندگی کردند، در جامعه ای که

بسیاری از جوانان به بهانه ی فساد جامعه خود را با آن ها همرنگ کردند، خود را پاک نگه داشتند و

((عند ربهم یرزقون )) شدند به ادامه ی مطلب مراجعه کنید...

             حتما مطالعه کنید و نظرتون رو بعد از مطالعه بذارید!مطمئن باشید تاثیرش رو می ذاره!

ادامه نوشته

به جمع خادمین معنوی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بپیوندید!

به ادامه ی مطلب مرجعه کنید!

 

برای اطلاع بیشتر به سایت سمت خدا (پیوند روزانه همین وبلاگ) مراجعه کنید!

ادامه نوشته

حجت الاسلام پناهیان (معیارهای جامعه مهدوی)


 

سخنراني حجت الاسلام پناهيان با موضوع : معيارهاي جامعه مهدوي 

حجم : 4،690 مگابايت / فرمت mp3

مدت : 10 دقيقه و 14 ثانيه

منبع: انصار کلیپ

دانلود

مولودی امام زمان (عج)

باز دوباره دل ......    ( حاج حسین سیب سرخی)     حجم 2/56 MB                      دانلود

پر پروازم ......... ( حاج حسین سیب سرخی)          حجم  1/15 MB                      دانلود

تیر حب مولا ..... ( حاج حسین سیب سرخی)          حجم 1/26 MB                       دانلود

شعر خوانی حاج حسین سیب سرخی (خیلی زیبا)   حجم 2/68 MB                        دانلود

من و خدا

من و خدا هر روز فراموش می کنیم:من لطفش را و او گناهانمان را..

آلبوم ظهور ویژه نیمه شعبان

دانلود به صورت کامل با حجم 3/70 MB


شما می توانید پس از نمایش عکس برای دانلود آن روی عکس کلیک راست نموده و گزینه save as picture را انتخاب کنید.

ejkzx016frv2r6bi0nwp.jpg  xnr6u702fhcb7vlzywm.jpg  gd8uj8wyc9qlqw347jo8.jpg

               نمایش                                  نمایش                                      نمایش

xi266ddsgjkq224t2tv4.jpg  quh2iq198qefabuirv0.jpg

                                       نمایش                                        نمایش

نیمه شعبان

نیمه شعبان بر عاشقان آن حضرت گرامی باد...

آقا جان منتظر منتقم کربلا هستیم.....

 

بر چهره ی پر نور مهدی صلوات   بر جان و دل صبور مهدی صلوات

تا امر فرج شود مهیا بفرست    بهر فرج و ظور مهدی صلوات
       

برای مشاهده ی پیامک های مهدویت بر روی ادامه ی مطلب کلیک کنید...

ادامه نوشته

آلبوم میلاد امام حسین (ع)

دانلود آلبوم عکس به مناسبت میلاد امام حسین (ع)


دانلود به صورت کامل


برای پیش نمایش عکس ها و دانلود جداگانه به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

کربلایی جواد مقدم - مداحی وبلاگ

اللهم الرزقنا حرم ....

حجم دانلود:  MB 1/87 

دانلود

مجنون

مجنون که چشمش به حسین و حرم افتاد چنین گفت:

لیلی به درک فقط حسین (علیه السلام) را عشق است!

جملات قصار حاج اسماعیل دولابی:

عاشورا سالی یک بار شیعیان را می میراند و ((موتوا قبل ان تموتوا )) را عملی می کند.

کربلا و عاشورا شرابی دارد که همه ی گناهان را از بین می برد.

هنگام عزاداری انسان در دلش را باز می کند و امام حسین ((علیه السلام)) داخل می شوند.

زیاد سجده کردن بر تربت امام حسین((علیه السلام)) اخلاق را عوض می کند.

غم بدون امکان گریه خیلی سخت است.اسمش حزن است و خزانه ی حزن و غم عاشورا دل حضرت زینب است.

دستور رفع عذاب از قبرستان

حاج محمد علی یزدی که مردی فاضل و صالحی بود نقل می کند:همسایه ای بود که از کودکی با هم بزرگ شده

بودند و نزد یک معلم می رفتند تا آن که او بزرگ شد و به شغل شاعری مشغول شد و پس از آن که از دنیا

رفت در همان مقبره ای که شب ها در آن بیتوته می کرد دفن شد.چند روز پس از فوتش او را در خواب می بیند

که در ظاهری نیکو است و جایگاهش خوب است.پس نزد او رفته می گوید: من از کارهای تو در این دنیا خبر

داشتم و احتمال نمی دادم که این مقام تو باشد.زیرا مقتضای شغل تو جز عذاب نبود.بگو با کدام عمل به این درجه

و مقام رسیدی؟گفت:همین طور است من از روزی که از دنیا رفتم به بدترین نوع عذاب گرفتار بودم تا این که

دیروز همسر استاد اشرف حداد را در این مکان دفن کردند. امام حسین(علیه السلام)در شب وفات او سه مرتبه

او را زیارت کرد و در مرتبه سوم فرمود که عذاب را از این قبرستان بردارند.آنگاه حال ما نیکو شد و در

وسعت و نعمت الهی افتادیم.

 

از خواب بیدار شدم و به جست و جوی حداد پرداختم او را در بازار آهنگران یافتم و از او پرسیدم:تو همسر

داشتی؟گفت:بله!دیروز وفات کرد و او را در فلان مکان دفن کردم.گفتم:او به کربلا رفته بود؟ گفت:نه! گفتم:

مصایب آن حضرت را ذکر می کرد؟گفت:نه! گفتم:مجلس تعزیه داری داشت؟ گفت:نه! آنگاه پرسید:دنبال چه

هستی؟ خوابم را برایش بازگو کردم.آنگاه گفت:آن زن بسیار زیارت عاشورا می خواند.

 

برگرفته از کتاب طوبای کربلا

ای کاش هر روز زیارت عاشورا را می خواندم

شیخ عبدالهادی حائری مازندرانی از پدر خود حاج ملاابوالحسن نقل می کند: من حاج میرزا علی نقی طباطباییی

را بعد از رحلتش در خواب دیدم و به او گفتم : آرزویی هم در آن جا داری؟ گفت:هیچ آرزویی ندارم جز این که

چرا در دنیا هر روز زیارت عاشورای امام حسین (ع) را نخواندم. رسم سید این بود که دهه محرم زیارت

عاشورا را می خواند نه در تمام سال. از این رو افسوس می خورد که چرا تمام سال نمی خواندم.

 

بر گرفته از کتاب طوبای کربلا

ارادت به خاندان عصمت و طهارت

آقای صدرایی اشکوری (از واعظان رشت) به علت عارضه ی قلبی در بیمارستان آبان تهران بستری می

شوند. خطیب مشهور مرحوم محمد تقی فلسفی از وی عیادت می کند و می پرسد: حالتان چه طور

است؟

 

او جواب می دهد:عطیه ی آقا سیدالشهدا(ع) ما را اداره می کند.آقای فلسفی می گوید:ما همه از

عنایات آقا امام حسین(ع) برخوداریم.ایشان در پاسخ می گوید:اما ما یک حساب دیگری داریم.استاد

فلسفی کنجکاو می شود و از او می خواهد تا این راز را فاش کند. حاج آقا صدرایی می گوید:یک باغ

چای دارم که هدیه ی سایار شهیدان حضرت اباعبدالله(ع) است.مرحوم فلسفی می پرسد: از کجا

می گویید عطای سیدالشهدا (ع) است؟ او می گوید: این باغ را برای معامله قولنامه کرده بودم.دو روز

پس از آن به دیدن آیت الله کوهستانی رفتم.وقتی ایشان مرا دید فرمود : چرا عطیه ی ملوکانه را می

فروشی؟!عرض کردمبا شاه کاری ندارم. فرمود:منظورم این نیست.آقا سید شهیدان را می گویم.این ها

این الفاظ را دزدیده اند.یادت هست جوان بودی رفتی حرم امام حسین (ع) بالا سر آقا و سرت را به

شبکه ی ضریح نزدیک کردی و گفتی : آقا من از شما می خواهم که در دوران پیری و از کارافتادگی سر

سفره ی شما بنشینم. این باغ اجابت آن دعاست.چرات قصد داری آن را بفروشی؟ دست آقا را بوسیدم و

از پله ها پایین آمدم و به سرعت بازگشتم و قولنامه را پاره کردم و تا کنون زندگی من از این باغ اداره می

شود.

 

برگرفته از کتاب طوبای کربلا